فکر کن
همین الان وسایلت رو برداری بری یه ساحل گرم و دور ...روی یه تخت زیر آفتاب دراز بکشی و فقط سایه بان رو سرت باشه ..دو ساعت تموم فقط و فقط چشاتو ببندی و صدای دریا رو بشنوی،....باد آرومی توی موهات بپیچه ....بعد دو ساعت بلند شی بری بازار محلی تو سبزی ها و میوه ها و جیغ جیغ آدما بچرخی و بچرخی و بچرخی ...هر چی دوست داری فقط بخری،..بری یه غذای مشتی محلی بخوری و دوباره بخوابی ..اونوقت یه کتاب برداری و بری بلندترین نقطه ی کوه کنار یه آتیش یه پتو رو خودت بندازی و شروع کنی به کتاب خوندن ...دوباره برگردی و یه دوش بگیری و بری گردش ....
هی وای من ...چقدر زنجیرهای پای ما آدما زیادن ..همسر ، بچه ،کار، پول نداشته ، پدر و مادر ، حرف مردم ، قانونهای مزخرف ، و ....
مه آسا...برچسب : نویسنده : brghd29 بازدید : 18