اسفیدان

ساخت وبلاگ
اسفیدان روستای قشنگیه .راهنما میگفت بهش میگن ماسوله ی خراسان شمالی ولی برا من که ماسوله رو دیدم خداییش تفاوت از زمین تا آسمان بود اصلا قابل مقایسه نبودن .ساعت ۵ صبح کیان رو بردیم خونه مامانم اینا و بعدش با محسن راه افتادیم طرف اداره .روز جمعه ای همه جا تعطیل و ساکت بود .وقتی رسیدیم اتوبوس آماده بود .سوار شدیم .یه ساعتی تو راه بودیم .توراه یه چاشت مختصر دادن و وقتی رسیدیم اسفیدان همه با هم رفتیم روستا گردی .محسن هم که کلا عاشق عکس گرفتن از خودش .هرجا میریم صدتا عکس از خودش میگیره .من برعکس هچوقت علاقه ای به عکس گرفتن از خودم ندارم .خلاصه بعد گشت و گذار تو روستا رفتیم سراغ دره ی اصلی .مقصدمون آبشار بود ولی از اونجایی که هیلی دور بود نصفه های راه همه برگشتیم .جاتون خالی و دلتون نخواد یه لوبیای داغ و چای محلی منتظرمون بود .نفری یه کلاه مخصوص هم بهمون هدیه دادن .در کل روز خوبی بود .برا من و محسن که خیلی خوب بود .ساعت ۱ رسیدیم شهر .مستقیم رفتم دنبال بچه .محسن رفت خونه .بنده خدا میگفت نیازمند سرویس است به شدت :)) منم رفتم به بهانه بچه خونه مامانم ۳ ساعتی موندم که محسن بتونه راحت بخوابه .چون کیان عمرا بزاره بخوابیم .تا ۱۰ شب این جغل بچه نزاشت چشم رو هم بزارم .آخرشم سپردمش دست باباش و خودم خواب رفتم تا صبح .

مه آسا...
ما را در سایت مه آسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : brghd29 بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 27 دی 1397 ساعت: 7:30